سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرنوشت زارچ

به نام خدا


سلام.

اولین یادداشت وبلاگ رسمی سرنوشت زارچ را با یک داستان شروع می کنیم.


روزی مردى متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوائیش کم شده است.

به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولى نمیدانست این موضوع را چگونه با او در میان بگذارد.

بدین خاطر، نزد دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل رابا او در میان گذاشت .

دکتر گفت براى این که بتوانى دقیقتر به من بگویى که میزان ناشنوایى همسرت چقدر است آزمایش ساده اى وجود دارد.

این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو:

«ابتدا در فاصله 4 مترى او بایست و با صداى معمولى مطلبى را به او بگو. اگر نشنید همین کار را در فاصله 3 مترى تکرار کن. بعد در 2 مترى و به همین ترتیب تا بالاخره جواب دهد.»

آن شب، همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق تلویزیون نشسته بود.

مرد به خودش گفت الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم. سپس با صداى معمولى از همسرش پرسید: عزیزم شام چى داریم؟ جوابى نشنید. بعد بلند شد و یک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید: عزیزم شام چى داریم؟ باز هم پاسخى نیامد. باز هم جلوتر رفت و از وسط هال که تقریباً 2 متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت: عزیزم شام چى داریم؟ باز هم جوابى نشنید. باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسید. سوالش راتکرار کرد و باز هم جوابى نیامد..

این بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت: عزیزم شام چى داریم؟ همسرش گفت: مگه کری؟ براى پنجمین بار میگم: خوراک مرغ 


دوستان عزیز نتیجه ی اخلاقی این داستانو می خوام از دید شما بدونم پس لطف کنید نتیجه اش را بنویسید ممنون

........................
قنات زارچ/سرنوشت زارچ

[ یکشنبه 91/1/20 ] [ 12:39 عصر ] [ طلوع زارچ ]
درباره وبلاگ
موضوعات وب
نظر سنجی
امکانات وب
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 19513